نریماننریمان، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

نریمان دلیل زندگی بابا و مامان

بابائی دوست دارم

سلام بابائی بابائی اينا همش توی دل منه ولی مامانی مينويسه: بابائی  وقتی تو هم مثل من نی نی ميشی و با من حرف ميزنی خيلی دوست دارم... بابائی وقتی از سر کار خسته ميای خونه و ميگی:  عمر من کجاست؟؟؟؟؟ خيلی دوست دارم... بابائی وقتی هر روز و هر ساعت به خدا ميگی:   خدايا از اينکه نريمان رو به ما دادی شکر... خيلی دوست دارم... بابائی وقتی ميخوام يه خرابکاری کنم و مامانی عصبانی ميشه!!! بعد ميای ميگی:  بذار پسرم هر کاری دوست داره بکنه خيلی خيلی دوست دارم... و ....   بابائی مي‌خواهم وقتی قدم اندازه تو شد و بزرگ شدم مثل تو باشم ... ...
15 خرداد 1391

نریمان من دوباره نی نی شده

سلام نی نی من  الهی فدات شم حالا که دوسال و نیمه هستی یادت اومده که با شیشه آبمیوه بخوری تازه اونم توی تخت خودت که تا حالا حتی یکبارم توی اون نخوابیدی فقط واسه بازی میرفتی اون تو که منم مجبور شدم نرده های یک طرف رو بردارم که مجبور نشی ازش بالا بری آخه چند بار در حین ارتکاب به جرم دیده بودمت به شیشه شیر میگی نی نی هههههه فوری هم میری توی تختت تازه ادای نی نی ها هم درمیاری و ناز میکنی انتظار داری نازت هم بخریم وای که چقدر خوشمزه میشی وقتی اینکار رو میکنی مامان!!!!!!!! یه چیز دیگه وقتی خاله میخواد نماز بخونه با دو میری کنارش و یه چادر یا ملحفه یا هرچی که دم دستت باش...
10 خرداد 1391

آقا نریمان

سلام پسرمم توی این  چند روز که پست نذاشتم میخواستم چتد تا موضوع  رو باهم بذارم که پستها کم بار نباشن اول از همه این بود که: رفتی توی اتاق بابایی از توی کمدش یکی از پیراهناش رو پوشیده بودی !! وای که چقدر خندیدم شده بودی بابایی!!!دیگه هیچ تفاوتی با هم نداشتین  بعد هم تلفن به دست این ور و اون ور میرفتی و ادای بزرگترا رو درمیاوردی معلوم نبود با کی حرف میزدی!!!     یه موضوع دیگه علاقه شدیدیه که به سیب ترش پیدا کردی البته با اون ادا و اطوارها که همه از خوردن چیزای ترش در میارن!! ولی به خوردنش ادامه میدی تا ته الهی بمی...
7 خرداد 1391

دوسال و سه ماه زندگی نریمان به روایت تصویر

سلام پسرم  این عکسا رو گذاشتم که ببینی روزا چه زود گذشت و تو بزرگ شدی الهی فدات شم  این عکسها توی آتلیه گرفته شده ازت و چون  CD اونا رو نداشتم و همچنین همگی به در و دیوار خونه آویزونه نتونستم اسکن کنم ازشون عکس گرفتم  اگه یه خرده کیفیتشون پایینه ببخش     نریمان ٤ روزه   نریمانی که اولین باره رفته به حمام   اینجا واسه اولین بار بردم آتلیه حدودا دوماهه بودی نریمان ٦ماهه نریمان ٨ ماهه  صورت مامانی سانسور شده هههههه نریمان ١ ساله ...
2 خرداد 1391

وای خدایا از دست این نریمان شیطون من

سلام نریمان شیطون خرابکار مامانی امروز دیدم صدات در نمیاد از اونجا که وقتی ساکتی مطمئنا یه جایی داری خرابکاری میکنی از آشپزخونه بدو اومدم توی هال و با این صحنه فجیع روبرو شدم نمیدونم این خودکار رو از کجا پیدا کردی و دل و روده اش رو جدا کردی و جوهرش رو همه جا ریختی از بس که خودکارای بابایی رو برداشتی و گم کردی همه رو قایم کرده از دستت  این یکی رو نمیدونم از کجا آوردی   من یادم رفت یکی دیگه از دوستای آقا نریمان رو بهتون معرفی کنم ((آقا مموشی)) این آقا مموشی یه عروسک دستی هست که حتما باید روی دستای بابایی بره نه ک...
1 خرداد 1391

نیکیتا وقتی کوچک بود

سلام مامانی خاله مژگان میگفت کارای این دختر خاله پسر خاله عین همه البته فکر کنم همه بچه ها همینن نریمان جان خودت قضاوت کن این چند تا عکس از نیکیتا گذاشتم فکر کنم اینجا هم سن و سال هستید البته الان نیکیتا خانومی شده واسه خودش      نیکیتا وقتی کوچک بود    از سمت چپ نیکا نیکیتا دختر خاله های آقا نریمان و دوستشون آیدا   وای که الان نیکا میگه آخه چرا از من عکس  نمیذاری خاله  اینم دوتا عکس خوشکل از یه خانوم ماه به اسم نیکا     دوستتون دار...
30 ارديبهشت 1391

کارای جدید نریمان

سلام مامانی باز چند تا عکس دیگه گذاشتم البته تفسیرشون هم میکنم راستی یه چیزی  تازگیها هر کسی رو میبینی بدو بدو میری طرفش و با صدای بلند میگی للام(سلام) فدای این للام گفتنات البته الو گفتنت پشت تلفن دیگه ماهتره همچی  این الو رو میکشی انگاری میخوای یه چیز مهمی رو  بگی!!! ااالللللوووو خاله لیلا شبا زنگ میزنه میگه به نریمان بگو  فقط یه الو واسم بگه    توی این عکس که مشاهده میکنی یه خرابکاری جدیده یاد گرفتی گره پلاستیک رو بدون اینکه پلاستیک رو پاره کنی باز کنی  اول کلی کیسه پلاستیک رو این ور اون ور میکنی که ببینی از کجا باز میشه ...
29 ارديبهشت 1391