نریماننریمان، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

نریمان دلیل زندگی بابا و مامان

تولد بابایی

امروز 22 بهمن 1390 تولد 30 سالگی بابا فرزاد هست هنوز کادویی که واسش سفارش دادم  نرسیده ولی یه چیزی هست که عاشقشه البته همیشه میگه نریمان بهترین کادو هست که بهم دادی   6 روز دیگه هم تولد 2 سالگی  نریمانم هست ...
22 بهمن 1390

دومین شب یلدا

  شب یلدا هم از راه رسید و کلی خرید کردیم و رنگینک درست کردم و حلوا خرمایی که رسم ما استان فارسی ها هست البته مهمون نداشتیم ولی یه رسمه که باید اینقدر بخوری تا بترکی منم اون شب رزیمم رو شکستم و تا میتونستم چیزایی رو که نباید میخوردم رو خوردم ما همیشه سفره یلدا رو روی زمین میچینیم نریمان هم خیلی کمک میکرد توی  سفره انداختن یه ماهی هم تازگیها خریده بود که اونم آورد گذاشت توی سفره   آقا نریمان من عاشق کشتی کج و فیلمهای اکشنه و همیشه در حال کشتی گرفتن با بابایی و هر چی که دم دستش بیاد هست در ضمن با تفنگت هم همه رو میکشی از کارای ورزشی دیگه که می کنی پشتک میزنی ...
21 بهمن 1390

هفته ای یه بار تولد

نریمان من عاشق کیک تولد و از اون بیشتر عاشق فوت کردن شمع هست واسه همین باید هفته ای یکی دو بار  یه کیک تولد کوچولو  با چند تا شمع و البته سه چهار قوطی کبریت !!! بخریم واسش تا بهش خوش بگذره خیلی هم تاکید داره که ازش عکس بندازیم راستی یادم رفت آقا نریمان تازگیها یه خرگوش هم خریده و اسمش گذاشتیم آقا ماشاله ...
21 بهمن 1390

یه روز بد دیگه

دقیقا ٥ آبان ماه بودکه آقا نریمان با بابایی رفتن مهد کودک عمه فرناز چون نریمان اونجارو خیلی دوست داشت و با نی نی های همسن خودش بازی میکرد اما اون روز نریمان موقع بازی کردن از روی یکی از اسباب بازی ها میفته و دندونش میشکنه بابا هم سریع میبردش دندونپزشکی دکتر میگه باید عصب کشی کنه بماند که من توی خونه چه حالی بودم  کم مونده بود سکته کنم زنگ زدم به یه دندانپزشک معروف کودکان واسه ٨ آبان بهم نوبت داد وقتی رفتیم گفت که کارش توی دو جلسه تموم میشه نریمان بدجور گریه میکرد من روی صندلی نشستم نریمان هم نشوندم توی بغلم یه آقایی از پشت صندلی سر نریمان رو گرفته بود که تکون نخوره دکتر هم یه وسیله پلاستیکی گذاش...
21 بهمن 1390

دومین مسافرت به بندر عباس

اواسط آبان ماه بازم چمدونها رو بستیم و حرکت کردیم به طرف بندر عباس . نریمان دریا رو دید و دوباره ذوق زده شد!!!!!!!! نریمان تا قبل از رفتن به بندر من و باباش رو به اسم صدا میکرد ولی توی بندر یاد گرفت که ما رو بابا و مامان صدا کنه اینم سوغات بندر بود!!!!!!!!! این چیزایی هست که نریمان جدیدا  میگه مامان بابا آیه (خاله) ازش میپرسم عشق من کیه ؟ میگه : نانا (نریمان) یا اینکه چند تا دندون داری؟ ده تا  مامان رو چند تا دوست داری؟دو تا  و شمردن 1 2 3 اینم عکسای بندر    باید راجع به عکس پایین یه توضیح ب...
21 بهمن 1390

آقا نریمان و پارک

اکثر شبهای تابستان با مادر جون و خانواده عمه فرانک و عمه فرناز  میرفتیم پارک آقا نریمان و آروین هم دلی از عزا در میآوردن و کلی بدو بدو میکردن در ضمن هربار که میرفتیم نریمان یه توپ جدید از فروشنده توی پارک میخرید از یه نوع توپ همه رنگهاش رو داشت؟؟؟؟   ...
21 بهمن 1390