روزای بعد از بیمارستان
خدایا شکر که از بیمارستان اومدم خونه
خدایا اون روزا رو دیگه برنگردون و نصیب هیچ کس هم نکن (آمین)
توی خونه شده بودم ملکه کلی بهم میرسیدن البته تا وقتی خواهرام بودن یعنی تا یک ماه!!!
شبا راحت میخوابیدم تو رو میذاشتم پیش خاله فرح گرسنه که میشدی بیدارم میکردن
خاله فرح تا صبح چشم به هم نمیزد و نمیخوابید واسه همین از لحظه لحظه های تو عکس یا فیلم میگرفت
یه روز صبح خاله فرح یه صدای چلپ چلوپ میشنوه میبینه تو انگشتت رو کردی توی دهنت حالا نخور و کی بخور اونم سریع ازت عکس میندازه اینم عکست
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی