نریماننریمان، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

نریمان دلیل زندگی بابا و مامان

عکسهای مرد کوچک من

1394/2/18 16:43
نویسنده : مامان لاله
1,251 بازدید
اشتراک گذاری

الهی مامان قربون این ناز کردنت شه

دلم واسه این سن بودنت تنگ شده مرد کوچک من😍

 

خرداد 92 گرگان وای که چه جنگل زیبایی بود

خرداد 92 گرگان 

قربونت برم که از چیزی نمیترسی و با عشق به این هاپو غذا دادی

خرداد 92 ساحل زیبای بابلسر

میدونی چرا مثل موش آبکشیده شدم

آخه از جت اسکی افتادم توی دریا😂😂😂😂

دفتر کار بابایی 

یه مدت گیر میدادی که با بابایی میخوام برم سر کار پول بیارم! 

دلم واسه این موهای فر فریت تنگ شده 

اینجا با کیانا حرف میزنی 

آخرم نفهمیدم چی گفتی بهش..

شهر بازی با دوست خوشگلت ماهک خانوم

عکس آتلیه ای زیبات که عاشقشم خوشتیپ من

5 مهر 93 اولین روز مهد کودک البته واسه شما اولین روز بود...!

و متاسفانه همون روز مصادف شد با فوت ناگهانی آقا جون

همه حس و حال و شادی از بین رفت

تو هم دیگه نرفتی مهد

5 مهر 93

اولین روز مهد و اولین بار ایستادن سر صف

توی چه فکری عشقم؟

 

تو و پسر دایی جون علی عزیزم که عشقته میدونی چرا؟ 

توی عکسهای بعدی بهت میگم!

 

اینم امید جون پسر خاله که امید هم یکی از عشقهاته!

واسه اینکه کلا لپ تاپش رو در اختیار تو قرار میده واسه بازی!

اولین شب بدون مامان خوابیدی خونه خاله!

منو ببخش ولی مامان مجبور بود 

خاله گفت با بغض خوابیدی ولی گریه نکردی!

سورپرایزززززز!

دیگه خودت خسته شده بودی از موهای بلند

واسه کارتون دیدن اذیت بودی نمیذاشتی هدبند بزنم واست یا ببندم 

یهو گفتی میخوام موهامو فشن بزنم😂نمیدونم اینو از کجا یاد گرفتی

 

روز بعد از کوتاه کردن موهات یهو مریض شدی

یه ویروس کوچولو معده ات رو احاطه کرد

چه روزای بدی بود چهار روز چیزی نخوردی

گرسنه بودی با ولع میخوردی ولی سریعا پس میدادی

دو بار سرم زدی چون آب بدنت کم شده بود

خدا رو شکر خوب شدی دیگه نمیخوام اون روزا برگرده

هنوز آثار مریضی توی این عکس مشخصه بعد از گذشت یک هفته

امید پسرخاله که عشقته و بهش میگی اونید

دی ماه 93 بندر خونه دایی آرمان

یادم رفت بگم که تو عاشق شخصیتهای کشتی کج هستی و بیشتر از همه از جان سینا خوشت میاد!

اسم تک تکشون رو میدونی

و بابا هر روز موظف بود چند تا از عروسکهاشو بخره واست

توی بندر هم چندتای دیگه خریدی و اینجور کنار هم چیدیشون

دی 93 بندر عباس رستوران بادگیران

و مودب نشستن واسه عکس! عجیبه!

دی ماه 93 کافی شاپ بادگیران با موزیک زنده عااالی...

اون کیف آبی هم  عروسکهای کشتی کج هست که کلا با خودت همه جا میبری

ادی ماه 93 ساحل بندر عباس با علی پسر دایی عزیزت

یادته گفتم توضیح میدم چرا عاشق علی هستی!

واسه این کارا 😂😂😂😂

هر شب کارتون همین بود تا ساعت دو نیمه شب همسایه آزاری کردین .

بدون شرح 

 

اینم دو تا سگهای نازنینت

تیله و بنسی که عاشقانه همدیگه رو دوست دارید🐶🐶🐶🐶

 

 

نوروز 94 با پسر خاله ایمان عزیز

نوروز 94 با نگار عزیزم 

دختر دایی

و .........

بهترین دوستت شاااایان که اگر یک روز همدیگه رو ببینید همون روز غمگین هستید

لباسهاتونم که....

با اینکه 3 سال تفاوت سن دارید ولی دو تا دوست خوب هستید واسه هم

روزی که توی باغ عکاسی داشتی و کلی عکسهای مدلینگ ازت گرفته شد

بعد از اتمام کار این ژست رو گرفتی و گفتی ماااامااااان

من اینجوری میخواستم عکس بگیرم چرا ازم اینجوری عکس نگرفت

دیگه خودم چند تا عکس با مدلهای دلخواه خودت گرفتم و عجب ژستهایی هم که گرفتی!😂😂😂😂

الهی قربونت برم اینقدر خسته بودی که با لقمه توی دهنت خوابت برد😙😙😙😙

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان آرال
21 اردیبهشت 94 21:18
سلام لاله جون خوبی چقدر نریمان بزرگ شده و آقا عکساشو دیدم چقدر ذوق کردم یه حس قشنگی دارم انگار که سالیان سال میشناختمت و الان دیدمتون خیلی خوشحال شدم. فوت پدرتونو تسلیت میگم واقعا غم بزرگیه .
مامان لاله
پاسخ
عزیزی شما مرسی که بهمون سر زدین منم خیلی خوشحال شدم واقعا لطف کردین