دومین روز
سلام عزیز مامانی
اصلا فکر نمیکردم اینقدر آروم باشی چون همه بهم گفته بودن که بچه ها خیلی اذیت میشن وقتی از شیر می گیرمشون واسه همین خیلی استرس داشتم ولی اشتباه میکردم آخه پسر من مثل اسمش پهلوونه
ولی شما یعنی آقا نریمان پهلوون دیشب که گریه نکردی هیچ!! امروز هم اصلا سراغ می می رو نگرفتی فقط دوست داری توی بغلم بخوابی
چون مامان رو اذیت نکردی و گریه نکردی امروز تمام و کمال هر کار که خواستی انجام دادی ساعت 8:30 از خواب بیدار شدی و همراه بابایی رفتین بیرون بعد هم که اومدی خونه رفتی توی حیاط و با آقا ماشال بازی کردی دنبالش کردی و بهش کاهو دادی با این جارو که توی عکسه هم حیاط رو تمیز میکردی!!!
بعد از اون هم حدود یک ساعت و نیم وایساده بودی روی میز پای ظرفشوی منم کنار وایساده بودم و آب بازی کردی اگر هم بهت میگفتم مامانی بسه دیگه بریم با اخم میگفتی نه!!!!!!!!!!!
منم از ترس اینکه بهونه نگیری گذاشتم هر کار که دوست داری بکنی آخرشم خودت خسته شدی مثل موش آب کشیده از میز اومدی پایین