از شیر گرفتن آقا نریمان
سلام مامانی الهی قربون پسر صبورم برم میدونی چرا؟
دقیقا ساعت ٢:٣٠ دقیقه بعد از ظهر سه شنبه
داشتی شیر میخوردی که یهو تصمیم گرفتم از شیر بگیرمت واسه همین خاله یه کم سس گوجه آورد و منم اونو زدم وقتی برگشتی با تعجب نگاه کردی
بهت گفتم اوخ شده سریع بلند شدی نشستی سرت رو گذاشتی روی پات و بغض کرده بودی دلم داشت آتیش میگرفت ولی مامانی باید تحمل کنه
بعد هم ازم دوری کردی فکر کنم یه جورایی عذاب وجدان گرفتی و فکر میکنی به خاطر تو اوخ شده رفته بودی پشت مبل و آروم گریه میکردی صدات که کردم پریدی توی بغلم و سرت رو گذاشتی روی سینه ام منم هی بوست کردم
بعد هم کارتون برنارد رو واست گذاشتم و کنارت خوابیدم هی تو برمیگشتی طرفم که بگی می می که یدفعه یادت میومد که می می اوخ شده و اینقدر کارتونت رو نگاه کردی که خوابت برد توی خواب هم میگفتی می می گفتم اوخ شده سرت رو بلند میکردی من رو نگاه میکردی و دوباره می خوابیدی تو خواب بودی ودل مامان آتیش گرفته بود
از خواب که بیدار شدی با هم رفتیم آشپز خونه و بهم کمک کردی که آب هویج بگیرم تو که هیچ وقت آب هویج نمی خوردی هی میخوردی و میگفتی به به
بعد هم لباس پوشیدی و منتظر خاله موندیم که با هم بریم بیرون آخه حوصله ات سر رفته بود
چند دست لباس خوشکل واست خریدم
وقتی اومدیم خونه یادم اومد که پسری من (بن بن بن) داره
رفتم کارتکساشو آوردم اسم هر چیزی رو که میاوردم تو کارتکسش رو بر میداشتی بهم میدادی
قربون پسر باهوشم برم
الان هم اومدی توی بغلم آخه خوابت میومدمنم ماساژت دادم تو آروم خوابیدی
الهی قربونت برم
خیلیییییییی دوست دارم
زندگی مامان
پسر خوبم که مامانو اصلا اذیت نکردی
سه روز دیگه تولد دو سالگیته پسر من مرد شده و دیگه می می نمیخوره
چون هر شب کنار خودم میخوابی تا حالا یک بار هم توی تختت نخوابیدی فقط واسه بازی کردن با بابایی میری توی تخت اگه موفق شدم از شیر بگیرمت دیگه میذارمت اونجا!!!
نریمان
تو همه هستی مامانی