نریمان و سگش
یه روز بابایی با یه سگ خیلی بامزه به اسم happy اومد خونه گفت که واسه نریمان خریده وای نگهداری از سگ خیلی سخته البته happy تربیت شده و خیلی هم با ادب و آرومه توی یه مدت کم نریمان عاشقش شد و از همون لحظه شدن دوستای خیلی خوب واسه هم
کار نریمان شده این که از صبح بره توی حیاط با happy آب بازی کنه اونم عاشق اینه که با یکی بازی کنه بدو دنبالش
راستی یادم رفت بگم چند روز پیش با خاله لیلا رفته بودی خونه آقا جون خاله شعر می خوند تو هم هی هی میگفتی
آقا نریمان
هی هی پسر مامان
هی هی
خوشکل بابا
هی هی
و یه چیز دیگه که خاله مژده بهت یاد داد چشم چشم دو ابرو بود که تو اینجوری میخونی البته چشم چشمش رو میگی
تیس تیس .....
بیشتر شعر رو با اشاره میخونی و چشم و آبرو رو بهمون نشون میدی مخصوصا گردی صورت ماهت
رو الهی مامان فدات بهشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی